در کفم نیست آنچه می باید


در کفم نیست آنچه می باید

در کفم نیست آنچه می باید


در دلم نیست آنچه می شاید

در دلم نیست آنچه می شاید
در دلم نیست آنچه می شاید
هیچ در صبر دل نبندم از آنک
هیچ در صبر دل نبندم از آنک
هیچ در صبر دل نبندم از آنک
دانم از صبر هیچ نگشاید
دانم از صبر هیچ نگشاید
دانم از صبر هیچ نگشاید
غم گساری در ابر می جویم
غم گساری در ابر می جویم
غم گساری در ابر می جویم
برق او دید هم نمی شاید
برق او دید هم نمی شاید
برق او دید هم نمی شاید
صد جگر پاره بر زمین افتد
صد جگر پاره بر زمین افتد
صد جگر پاره بر زمین افتد
گر کسی دامنم بپالاید
گر کسی دامنم بپالاید
گر کسی دامنم بپالاید
تا من از دست درنیفتم، چرخ
تا من از دست درنیفتم، چرخ
تا من از دست درنیفتم، چرخ
ننشیند ز پای و ناساید
ننشیند ز پای و ناساید
ننشیند ز پای و ناساید
دامن از اشک می کشم در خون
دامن از اشک می کشم در خون
دامن از اشک می کشم در خون
دوست دامن به من کی آلاید
دوست دامن به من کی آلاید
دوست دامن به من کی آلاید
سخت کوش است آه خاقانی
سخت کوش است آه خاقانی
سخت کوش است آه خاقانی
مگر این چرخ را بفرساید
مگر این چرخ را بفرساید
مگر این چرخ را بفرساید